12 اسلاید صحیح/غلط توسط: BTS_ARMY انتشار: 4 سال پیش 18 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام بچها. اولین داستانمه. امیدوارم حمایت بشم. خب تا میتونم سعی میکنم این داستان هیجان انگیز رو زود بنویسم. لاو یو♡=♡
مشخصات خودتون.= اسمتون نجلا هست. چشمای قهوه ای روشن دارین و لب های قرمز بزرگ. موهاتون هم فرق از وسط هست و تا کمرتونه. در حال حاضر 20 سالتونه و از 15 سالگی آرمی هستین. بایستون جونگ کوکه(کراشتون هم هست).
و من وقتتونو نمیگیرم که بریم واسه داستان. ♡
نجلا: بالاخره میخوام برم کره جنوبی و تست برای آیدل شدنم رو توی بیگ هیت بدم. یعنی امکان داره تک دختر بیگ هیت بشم؟. امکان داره بی تی اس رو ببینم؟. خدایا به امید خودت....
پرواز به کره ساعت 8 صبحه
الان ساعت 5 هست. 3 ساعت وقت دارم. بزار از الان حاضر بشم و چک کنم که چیزی رو از قلم ننداخته باشمـ. از زبان راوی: بلوتوث اسپیکر رو روشن کرد و گوشیش رو متصل کرد. اهنگ فیک لاو رو بلند گزاشت و شروع کرد به خوندن. اهنگ تمام شد. اهنگ استای گلد رو گزاشت و شروع کرد به حاضر شدن. یک شلوار نیمه گشاد سفید پوشید و یک تیشرت مشکی که روش نوشته بود BTS
یک مانتو گشاد و کوتاه بنفش تنش کرد و کیف کمری مشکیش که روش نوشته بود آرمی رو بست. شال مشکیش رو سرش کرد و یکم آرایش کرد. دید ساعت 6 و 30 هست. همه چیزو چک کرد و رفت طبقه پایین. نجلا: همه چیز آماده بود هدست بنفشم رو برداشتم و چمدونم و رفتم طبقه پایین.
طبقه پایین روی مبل نشستم و یک قسمت ران بی تی اس رو دیدم. تمام که شد ساعت 7 بود. اسنپ گرفتم و رفتم فرودگاه. کارام رو کردم و از بوفه تنقلات گرفتم و سوار هواپیما شدم. داشتم با هدست اهنگ گوش میدادم که کم کم خوابم برد. با صدای مهماندار بیدار شدم که صبحانه آورده بود. تشکر کردم و صبحانه رو گرفتم. صندلی اون طرفم یه مرد خوشتیپ بود. خیلی به کره ای ها میزد. ماسک داشت. همش نگام میکرد. با خودم گفتم بیخیالش تا حالا خوشگل ندیده😅. صبحانم رو خوردم و آهنگ گزاشتم توی هدفنم و چون bts بود فازم برداشت و آروم میخوندم. مرده نگام میکرد و انگار خوشش اومده بود. نمیدونم یخورده توجهم رو جلب کرد اما گفتم بیخیش. بالاخره بعد ساعت ها رسیدم کره. رفتم چمدونم رو تحویل گرفتم و رفتم بسمت هتل. از زبان کوکی: توی ایران واسم کاری پیش اومده بود و رفته بودم ایران. سوار هواپیما شدم بسمت کره. یه دختره آرمی 2 اتیشه بود. از تیپش فهمیدم. صداش بهشتی بود داشت اهنگمونو میخوند . مث احمقا نگاش میکردم(دور از جون فدات بشم بانی😔🐰). فک کنم متوجه نگاهم شد. نمیخواستم از صداش محروم شم. ولی باید میرفتم و رسیدیم کره . دختره هم رفت...
نجلا: رفتم تو اتاقم توی هتل. خیلی شیک بود. واقعا خوشم اومد. داشتم تمرین میکردم. چون فردا تستم بود. خیلی خسته شده بودم و نفهمیدم کی خوابم برد. صب پاشدم و رفتم ورزش کنم توی پارک نزدیک هتل. ورزشم رو کردم و رفتم یه کافه. از زبان کوکی: صب رفتم ورزش. دیشب همش به دختره فک میکردم. وای یعنی من... ول کن کوکی بسه اه! . ورزشم تموم شد رفتم کافه نزدیک خونه. (شما رفتین کافه دور از هتل که همون کافه کوکیه🤩) نشستم و داشتم به دختره فک میکردم که دیدم وارد کافه شد. اوه خدای من خیلی هیکلش خوب بود. این دختر فرشته بود. من موهاشو بخاطر حجاب توی هواپیما ندیدم ولی اینجا خیلی خوشگل و حالت دار بود. وقتی وارد شد بوی عطرش کافه رو برداشت. یک لباس ورزشی مشکی ساده. اوه این دختر عالیه.
از زبان نجلا: توی کافه یک قهوه سفارش دادم با کیک و خوردم و حساب کردم. رفتم هتل. یک دوش سریع گرفتم چون ساعت 12 تست بود و الان ساعت 10:30 بود. رفتم که اماده شم. لباسم: یک کت و شلوار شیک صورتی بی حال. یک لباس مشکی زیرش. موهامو با اتو مو صاف کردم. میکاپ نکردم خیلی. یک کفش پاشنه بلد مشکی پوشیدم و یک گردنبند مرواریدی. نجلا: حالا اماده امادم. بریم به سمت بیگ هیت.
از زبان کوکی: امروز بیگ هیت نمیرفتم چون حوصله نداشتم.
از زبان نجلا: رسیدم بیگ هیت و تست دارم. داورا خوششون اومد و گفتن باید 1 ماه کار اموز باشی. گفتن وکالم عالیه و بعدش تصمیم میگیرن که منو تو گروهی بزارن یا تک باشم. ازشون تشکر کردم و اومدم بیرون و یک سری فرم پر کردم.
رفتم هتل و گفتم برم ببینم بلیط فن ساین هست یا نه. دیدم برای همین امروز یک بلیط فن ساین هست. 2 تا مونده بود. یکدونش رو گرفتم. فن ساین ساعت 5 بود و الان ساعت 3 بود. خیلی خوشحال بودم. به معنای واقعی خوشحال بودم. خودمو مشغول کردم که ساعت شد 3:45.گفتم بسه و رفتم اماده شم...
برای فن ساین خیلی خوشگل شدم خیلی خیلی خیلی. لباسام: یک دامن تا زانو هام پوشیدم که مشکی بود. ی شومیز آبی کمرنگ هم پوشیدم که دادم توی دامن. موهامو از 2 طرف بافتم. ساعتم رو دست کردم و یک کیف طلایی برداشتم. یک کفش ساده طلایی هم پوشیدم. اماده بودم. البوم هامو برداشتم و رفتم به سمت فن ساین
از زبان کوکی: امروز فن ساین بود منم که بیگ هیت نرفتم. برای فن ساین یه شلوار لی سفید پوشیدم که زاپ دار بود. یک لباس ابی نفتی هم پوشیدم که یخورده جلوش باز بود. موهامو یک ور دادم و خلاصه گنگ شدم😎😀😅
با بچها رفتیم سمت محل فن ساین
روی صندلی هامون نشستیم.
از زبون نجلا: خداروشکر زود رسیدم فن ساین. بعد یک ربع نوبت من شد. رفتم پیش همه و ازشون امضا گرفتم. از قبل برای کوک یک تاج گرفته بودم. رسید به کوک. دستام عرق کرد و سلام کردم. دیدم همینطوری داره نگام میکنه و دهنش باز مونده. دستمو گزاشتم رو دستش و گفتم کوک حالت خوبه؟. گفت سلام و گفت اره عالیم . تاجو گزاشتم رو سرش و موهاشو درست کردم. خیلی هات شده بود. از زبان کوک: اوه خدا. همون دختره بودددد. اومد و نفهمیدم که چی شد. یهو دیدم یک دست خیلی نرم رو دستمه و دیدم دست دخترس گفت حالت خوبه کوک گفتم اره عالیم و یک تاج گزاشت رو سرم و موهام رو درست کرد. اسمشو پرسیدم اسمش نجلا بود. گفتم چقدر صدات خوبه. گفت ممنون . بعد گفت که: یه چیزی میگم بین خودمون . من امروز توی بیگ هیت تست ایدل شدن دادم و قبول شدم. تک دختر بیگ هیت میشم و 1 ماه باید کار اموز باشم.
با این حرفش انگار دنیا رو بهم دادن.
از زبون نجلا: قضیه ایدل شدن رو براش گفتم. یک لبخند خیلی کیوت رو صورتش نقش بست. گفت راس میگی. گفتم بله. گفتم اگه قراره ایدل شی ایدل ها باید شماره ی همدیگه رو داشته باشن. منم با خجالت گفتم چشم. اون برای اینکه مشکوک نباشه دیدم زیر امضاش شمارش رو نوشت. منم گفتم به این شماره پی ام میدم که شمارم برات بیوفته. خیلی خوشحال شد. موقع بهم گیر دادن و خداحافطی کردم و گفت خدافظ عزیز دلم. خیلی خر ذوق شدم
ساعت 7 شب بود که گفتم ساعت 9 پی ام بدم چون فن ساین ساعت 8 تمام میشد. رفتم شمارش رو سیو کردم. پروفایلش رو دیدم تو واتساپ. خدای من خیلی خفن بود. پروفایلش رو سیو کردم. دیدم ساعت 8:55 دقیقه هست. گفتم دیگ پی ام بدم بش....
بچها ممنون این پارت رو خوندین. من سریع پارت 2 هم مینویسم. خیلی ممنون که خوندید. خدافس~_~♡
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)